به بهانه تعطیلی پنچم اردیبهشت ،مبعث حضرت رسول اکرم(ص) و به امید غیبت از اداره در  روز بعد از تعطیلی، راهی جزیره زیبای هنگام می شویم.برای آنکه بتوانیم از فرصت در پیش روی استفاده بیشتری ببریم تصمیم گرفتیم با وسیله نقلیه شخصی و با عبور از مسیر بندر پل راهی جزیره شویم.

دوستانی که با خودرو شخصی به جزیره قشم سفر کرده اند بخوبی می دانند که برای طی کردن این مسیر باید از کانال بندرگاه پل و از طریق شناورهای یدک کش(لندیگرافت) اقدام نمود.مدارک مورد نیاز: گواهینامه،کارت ملی و کارت خودرو است که با ارائه مدارک مورد نیاز می توانید برگ عبور دریافت نموده و همچنین با پرداخت مبلغ 658،000 ریال(البته برای سواری ها) سوار بر شناور(لندیگرافت) و وارد جزیره شد.در ابتدای ورود به جزیره وارد بندر تاریخی لافت می شوید.

http://s8.picofile.com/file/8293535318/%D9%84%D9%86%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%D8%AA.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293539368/%D9%84%D9%86%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%D8%AA1.jpg

ما بدون توقف در بندر لافت  راهی جزیره زیبای هنگام می شویم تا به اسکله کندالو می رسیم.خودرو را در محلی مناسب پارک کرده و منتظر ناخدا عبدالجلیل عزیز می مانیم غافل از اینکه قبلا" هماهنگی شده و ناخدای جوان هم زودتر از ما رسیده و منتظر ماست. پس از سلام و احوال پرسی ،ناخدا بی درنگ ما را به سوی قایق راهنمایی می کند و ادامه ی صحبت هایمان را موکول می کند به رسیدن منزل شان.( مهمان نوازی و خونگرم بودن مردمان این جزیره تنها یک شعار نیست بلکه زبانزد خاص و عام بوده و باید از نزدیک تجربه کرد).

جزیره هنگام با احتساب آبادی های کوچک حدود 54 کیلومتر مربع وسعت دارد و شامل سه روستا بنام: هنگام نو، هنگام قدیم و غیل میباشد. هنگام نو، شنی است که برای پهلو گرفتن قایق ها مناسب است و شامل تاسیسات اسکله ،پاسگاه انتظامی، کارخانه آب شیرین کن، دفتر پستی ،مدرسه و بازارچه محلی است. روستای غیل بین روستای قدیم و نو قرار دارد که این روستا به دلیل واقع شدن در گودی،آب بسیاری را در خود جمع می کند و به همین دلیل نام این روستا را به زبان محلی غیل گذاشت اند. هنگام قدیم نیز که نسبت به دو روستای دیگر کم جمعیت تر است در فاصله 4کیلومتری از آنها قرار دارد و اکثر خانه هایش خالی از سکنه شده و شغل اصلی اهالی روستا ماهیگیری به ویژه صید کوسه است.

پس از صرف نهار و استراحتی کوتاه، عصر هنگام برای صید ماهی راهی دریا می شویم تا شانس خود را برای ماهیگیری بیازمائیم.

 

http://s9.picofile.com/file/8293431584/hengam2.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293430300/hengam3.jpg

خدا را شاکر و سپاسگذاریم که پس از ساعاتی گشت وگذار بر روی دریا ، رزق و روزی امروزمان بدست آمد و ناامید باز نگشتیم

 http://s9.picofile.com/file/8293431768/hengam4.jpg

 http://s8.picofile.com/file/8293430334/hengam5.jpg

آفتاب جزیره در حال غروب کردن و ما بساط مان را جمع کرده ونظاره گر غروب زیبای خورشید جزیره می شویم.

http://s8.picofile.com/file/8293433150/hengam6.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293433218/hengam7.jpg

با اینکه با دستانی پر از دریا برمیگردیم بی صبرانه راه خانه ناخدا را در پیش میگیریم تا از کباب خوشمزه ی صید امروزمان لذتی برده باشیم.

http://s8.picofile.com/file/8293444518/hengam12.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293444368/hengam8.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293444392/hengam9.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293444434/hengam10.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293444468/hengam11.jpg

صبح روز دوم سفر: در حالی که  پس از اقامه نماز صبح ، هنوز همگان در رختخواب هستند من به تنهایی بیدار میشوم تا علاوه بر اینکه شاهد طلوع زیبای جزیره باشم گشت وگذاری هم در ساحل زده باشم. به همین خاطر راهی ساحل میشوم.

http://s8.picofile.com/file/8293446742/hengam13.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293446776/hengam14.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293448884/hengam15.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293448934/hengam16.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293448984/hengam17.jpg

سکوتی مطلق بر جزیره حکمفرماست،انگار کسی در این جزیره زندگی نمی کند.دلم میگیرد از این سکوت.راه خانه را در پیش میگیرم. در هنگام بازگشت بنایی قدیمی در حالیکه خانم بزی مهربانی بر روی آن ایستاده است نظرم را بخود جلب می کند، حس کنجکاوی مرا بخود وا میدارد تا دقت بیشتری کرده باشم.

http://s9.picofile.com/file/8293451550/hengam18.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293451592/hengam19.jpg

خانم بزی مهربان با دیدن من جستی برمیدارد و جایش را عوض می کند تا خودش را به بالای این بنای تاریخی برساند و از آن بالا عکس العمل مرا زیر نظر بگیرد.

http://s8.picofile.com/file/8293451642/hengam20.jpg

بله. این هم نمونه ای از آب انبارهایی ست که برای جمع آوری آب مورد نیاز جزیره طراحی و ساخته شده است و میتوان به تعداد زیاد در سطح جزیره  مشاهده نمود.مسئولین  روستا ،یک انشعاب آب تصفیه شده به داخل این آب انبار اختصاص داده اند تا در زمانی که مشکلی برای آب شیرین کن ها پیش می آید اهالی بتوانند از آب درون این بنا استفاده نمایند.

http://s8.picofile.com/file/8293453250/hengam21.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293453284/hengam22.jpg

بنای دیگری که در کنار این آب انبار توجه مرا به خود جلب نمود تصویر زیر است

http://s8.picofile.com/file/8293454468/hengam23.jpg

اهالی جزیره این بنا را قدمگاه حضرت امام حسن(ع) معرفی می کنند.

القصه: پس از صرف صبحانه، به پیشنهاد ناخدا راهی ساحل غیل می شویم.نکته ای که باید یادآور شد این است که در این جزیره بجز تعداد سه الی چهار دستگاه وانت نیسان ، دیگر هیچ نوع خودرویی مشاهده نمیشود و برای جایجایی معمولا از موتور سیکلت استفاده میشود.ما هم برای رفتن به غیل از موتور سیکلت بهره بردیم.

http://s9.picofile.com/file/8293460934/hengam24.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293460950/hengam25.jpg


 http://s8.picofile.com/file/8293460984/hengam26.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293465034/hengam31.jpg 

 http://s9.picofile.com/file/8293461026/hengam27.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293461050/hengam28.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293461100/hengam29.jpg

باید گفت که تماشای جبیرهای زیبای (آهو) جزیره هنگام هم برایمان خالی از لطف نبود ولی برای گرفتن عکس گاهی آنقدر سریع دور می شوند که فرصت برای عکس انداختن ما پیش نمی آید و چند عکسی که توانستم بگیرم اصلا قابل رویت نبود.دقیقا" مثل تصویر پائین

http://s8.picofile.com/file/8293462350/hengam30.jpg

از آنجائیکه فعالیت بازارچه محلی جزیره از ساعت 9صبح تا 2بعد از ظهر بیشتر نیست و در روزهای معمولی که مسافر و گردشگر نباشدمعمولا به دلیل عدم استقبال تعطیل میشود تصمیم گرفتیم سری هم به این بازارچه بزنیم شاید خالی از لطف نباشد.

http://s8.picofile.com/file/8293467718/hengam33.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293467784/hengam34.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293467868/hengam35.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293467918/hengam36.jpg

اهالی هنگام با پایین رفتن آب دریا اقدام به  جمع آوری صدف های کنار ساحل می کنند .از صدف های جمع آوری شده یا بصورت مستقیم در همین بازارچه ساحلی در معرض فروش قرار میدهند یا از آنها برای تهیه صنایع دستی مورد استفاده قرار میدهند که گوشه ای از این صنایع دستی موجود در این بازارچه ساحلی که توانستم تصاویری برایتان تهیه کنم به معرض فروش گذاشته میشود.

 http://s8.picofile.com/file/8293528500/hengam37.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293528534/hengam38.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293528550/hengam39.jpg

 

 http://s9.picofile.com/file/8293528576/hengam40.jpg

http://s8.picofile.com/file/8293528626/hengam41.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293528634/hengam42.jpg

علاوه بر ارائه صنایع دستی ،انواع غذاهای دریایی و محلی هم در این بازارچه ارائه میگردد.

http://s8.picofile.com/file/8293535226/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DA%86%D9%87.jpg

http://s9.picofile.com/file/8293535268/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DA%86%D9%871.jpg

 گشت و گذارمان را کوتاه می کنیم و برای استراحتی کوتاه راهی منزل ناخدا میشویم تا عصر برای ماهیگیری راهی دریا شویم.

http://s9.picofile.com/file/8293622418/hengam43.jpg

عصر با خنک شدن هوای راهی دریا میشویم تا باز هم شانس مان را امتحان کنیم.

http://s8.picofile.com/file/8293626850/hengam44.jpg

لحظه های به انتظار نشستن و چرخیدن بر روی دریا برای دوستان دلنشین و خاطره انگیز است و نتیجه این همه انتظار را در قاب عکس زیر میتوان یافت.

http://s9.picofile.com/file/8293626884/hengam45.jpg

و اینک لحظه های پایانی یک روز دیگر است  و نشانه های فرا رسیدن شب را نیز در غروب دلنشین جزیره  میتوان به نظاره نشست.

http://s9.picofile.com/file/8293626918/hengam46.jpg

روز سوم سفرمان فرا می رسد و باید برای برگشتن آماده شویم.با خانواده ناخدا خداحافظی می کنیم .ناخدا میرزاپور جوان هم ما را شرمنده محبت هایش می کند و تا لحظه سوار شدن بر قایق نیز همراهی مان می کند.با ایشان هم خداحافظی می کنیم و سوار بر قایق تا اسکله کندالو.خودرو گرد و غبار گرفته را استارت می کنیم و راهی می شویم.با گذر از دیرستان،گیاهدان،جی جیان و روستاهای در مسیر ،راه درگهان را در پیش می گیریم  تا پس از خریدی جزئی سفرمان را ادامه دهیم و چه زود میگذرد این سفر.

 به گفته ی  سهراب سپهری

دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز.